کتابخانه عمومی شهید دکتر چمران آسمان آباد میزبان سومین نشست «کتابخوان» شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانههای عمومی ایلام؛ سومین نشست «کتابخوان» با حضور اعضاء کودک و نوجوان درمحل کتابخانه عمومی شهید دکتر چمران آسمان آباد برگزار گردید.
این نشست با معرفی 6کتاب، که در ادامه به مرور اجمالی آنها می پردازیم، به کار خود خاتمه داد
قصه های فی فی و باغ گل کوچولوها نوشته چپمن، کیت/ ارائه توسط: نساء قادربیگی
در خلاصه یکی از داستانهای کتاب (داستان جادوگر و پسرک زیرک) آمده است: در زمانهای قدیم پیرمرد فقیری به اتّفاق پسرش زندگی میکرد. پیرمرد وقتی به قصر پادشاه میرفت ، به دستور پادشاهان برایش غذا میآوردند. یک روز پسر جوان به جای پدر به قصر رفت و با دیدن دختر پادشاه عاشق وی شد. سرانجام با اصرار پسر ، پدر برای خواستگاری نزد پادشاه رفت. پادشاه شرط یادگیری متون جادوگری از جادوگر هندی را برای ازدواج گذاشت و پسر برای رسیدن به وصال دختر ، راه پر پیچ و خم جست جوی جادوگر و یادگیری جادوگری را آغاز کرد. این ماجرا پایانی خوش برای وی رقم زد.
برخی از داستانهای کتاب عبارتند از روباه و گرگ؛ روباه بلا؛ فرشتههای مهربان؛ جادوگر و پسرک زیرک؛ گل عشق
امیر کوچولوی هشتم نوشته حسین فتاحی/ ارائه توسط : مهدی سلطانیان
کتاب حاضر در بردارنده داستانی آموزنده برای نوجوانان است. در خلاصه داستان آمده است: «امیر کوچولو» شاهزادهای است که در قصری زیبا زندگی میکند. همه وسایل رفاه و آسایش برایش مهیا است. در خانواده امیرکوچولو رسم بر این است که هر شاهزادهای باید در سنّ معینی از قصر خارج شود و تنها در شهر دیگری زندگی کرده و به دست خود قصری بسازد، وقتی لیاقت و کاردانی خود را نشان داد به قصر بازگشته و امیر مرز و بوم شود. امیر کوچولو طبق رسم دیرین از قصر خارج میشود و به سوی شهر دیگری به راه میافتد. امّا در راه با مشکلات فراوان روبهرو شده و با سرگذشت هفت امیر کوچولوی قبل از خود آشنا میشود.
روزی بود و روزی نبود نوشته محمد میرکیانی / ارائه توسط : امیر محمد قادربیگی
سومین جلد از مجموعه کتابهای((روزی بود و روزی نبود)) متضمن چهارده قصه پندآموز کوتاه کهن است که برای نوجوانان و جوانان بازآفرینی شده است .اسامی قصهها بدین قرار است :((طوطی و شکر)), ((دختر باهوش)), ((مسافر گمشده چه کرد)), ((میمون شطرنجباز)), ((معلم و امیر)), ((غلام و خروس)), ((پند پدر)), ((دزدان و سیب)), ((شغال و اسب بیمار)), ((آوازه خوان شاه)), ((موش و سکهها)), ((دو خربزه فروش)), ((صدای سگ)) و ((مرغ مرده پرواز کرد)) .حکایت((طوطی و شکر)) ماجرای بازرگانی است که برای مراقبت از کالاهایش در انبار از طوطیاش کمک میگیرد .به همین خاطر مقدار زیادی شکر برای طوطی میگذارد و از او میخواهد در صورت مشاهده دزد صاحبش را صدا بزند .نیمههای شب دزدی از دیوار به پایین میآید و کالای بازرگان را به سرقت می برد .روز بعد بازرگان درمییابد کالاهایش به سرقت رفته است .او علت را از طوطی جویا میشود و طوطی نیز میگوید :من دزد را دیدم اما او به شکرهای من کاری نداشت و به قفس من دست نزد, پس چرا باید فریاد میکشیدم
سکه هایی به نام محمد (ص) نوشته محمود پوروهاب/ ارائه توسط : حسنا مهراب زاد
این داستان در دوران خلافت«سلیمان بن عبدالملک» اتفاق می افتد. وقتی خلیفه نامه تهدآمیز امپراطور روم را دریافت می کند؛ خشمناک و مستأصل مشاوران خود را فرا می خواند. طبق خواسته امپراطور آنها باید شعارهای اسلامی را از حاشیه کاغذها حذف کرده، و به جای آن شعارهای نصرانی(مسیحیت) را نقش می زند. در این میان فردی به نام«روح بن زنباع» پیشنهاد می دهد برای حل این مشکل از امام محمدباقر(ع) یاری بخواهند. سرانجام به پیشنهاد امام(ع) نخستین سکه های اسلامی منقوش به شعار توحید و نام مبارک محمد(ص) به دست مسلمانان ضرب می شود.
قصه ما مثل شد نوشته محمد میرکیانی / ارائه توسط : هستی قادربیگی
کتاب مصوّر قصه ما مثل شد، اوّلین سری از «داستان های خواندنی در شب های ماندنی» است. این مجلّد حاوی داستان هایی با مضمون اخلاقی و پندآموز است. هر داستان بیان گر ضرب المثلی از ضرب المثل های رایج در زبان فارسی است که برای گروه سنی کودک و نوجوان به نگارش در آمده است. آنها با خواندن این داستان ها با چگونگی شکل گیری ضرب المثل ها آشنا می شوند
برخی از عنوان های این داستان ها عبارت اند از: «تخم مرغ دزد، شتر دزد می شود»؛ «بالاتر از سیاهی رنگی نیست»؛«عطایش را به لقایش بخشید»؛ «تو نیکی می کن و در دجله انداز»؛ «هفت خوان رستم»؛ «عهد بوق»؛ «ماست ها را کیسه کرد»؛ «کینه مشتری».
کتاب ابری که پایین افتاد نوشته فریبا کلهر / ارائه توسط : صدف سلطانزادیان
این کتاب از مجموعه «کتابهای نارنجی» و برای گروههای سنّی (الف) و (ب) است. در این کتاب داستان «ابری که پایین افتاد»، همراه شش داستان کوتاه و تخیلی دیگر آمده است. عنوانهای سایر داستانها عبارتند از: «مهمانی لاکپشتی»؛ «دیگر قهر نکن»؛ «کوب کوب دارکوب»؛ «چای برفی»؛ «توپی که مامان شد» و «بیابانی که تپه نداشت». در داستان «ابری که پایین افتاد» میخوانیم: «موفرفری» ابر تنبلی است که در یک گوشه آسمان لم داده است. یک روز ابری به شکل هیچ از او میخواهد تا با هم بازی کنند. موفرفری به دروغ به ابر هویجی میگوید که منتظر خواهرش است که با هم آشتی کنند. این دروغ تا پایان ادامه پیدا میکند، چون ابر هویجی دروغ موفرفری را باور میکند و تمام سعیاش را میکند تا او را با خواهرش آشتی دهد. در پایان، اتّفاقاتی میافتد که ابر موفرفری به داخل برکهای روی زمین میافتد و همبازی ماهیها میشود. هدف از نگارش این داستان نمایش عاقبت تنبلی ودروغگویی است.
+ نوشته شده در یکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۶ ساعت 11:35 توسط مرادحاصلی ( مدیر کتابخانه )
|